آرشانآرشان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

یادداشت های کودکی

برخورد مناسب با كودك

«تنبیه بدنی چیزهای اشتباهی را به کودکان می آموزد.» با استفاده از نکات زیر می توانید بهترین نوع برخورد را آموزش ببینید.   1ـ زمانی که یک فرد بزرگسال، کودکی را کتک می زند، بچه احساس عجز و نا امیدی می کند. این احساسات باعث می شود که کودک افسرده و پرخاشگر شود.   به کودکان خود آموزش دهید که شما می خواهید که آنها چگونه عمل کنند. چون کودکان اغلب نمی دانند چه?کاری درست و چه کاری نادرست است. برای آموزش دادن به آنها صبور باشید.     ۲ـ زدن یک کودک حل مشکل را به او نمی آموزد. فقط به او می آموزد که احساس بدی نسبت به خود داشته باشد و عزت نفس او پایین بیاید. عزت نفس پایین می تواند تا آخر عمر همر...
15 مرداد 1391

روش تشويق كودك براي كنار گذاشتن پستانك

بعضی از کودکان علاقه زیادی به مکیدن پستانک دارند به طوری که دیگر نمی توان این وسیله را از آن ها جدا کرد. در چنین مواقعی خانواده ها برای ترک این عادت کودک خود دچار مشکل می شوند. صرف نظر از دلایل مختلف این امر و عوارض استفاده مداوم از پستانک در این مطلب به نقل از سایت «MSN» به راهکارهایی برای ترک این عادت اشاره شده است.   کودک را به مغازه اسباب بازی فروشی ببرید و به او بگویید اگر تمامی پستانک هایش را به فروشنده بدهد اجازه دارد که هر اسباب بازی که می خواهد انتخاب کند. صندوق دار را نیز در جریان بگذارید.   پستانک را زیر بالش قرار دهید و به او بگویید که فرشته آن را با هدیه ای دیگری جایگزین می کند. &nbs...
15 مرداد 1391

خدايا دلم گرفته از آدما

ديروز بيروون بودم بعد از مدتها رفته بودم كمي بگردم تا هوام عوض بشه در حال خريد از مغازه اي بودم  كه سر و صداي جلوي در مغازه منو به بيرون كشيد  در كمال ناباوري ديدم مرد به ظاهر متشخصي پسر بچه اي رو به باد لگد گرفته از همهمه و  پچ پچ ها متوجه بخت فلك برگشته ي پسرك شدم كه چه كند بينوا نونش به دست زمينيها افتاده و براي سير كردن شكمش پارچه اي به دست گرفته بود و ويترين مغازه ها رو تميز ميكرد  مغازه دار هم هم شاكي از اين كه بدتر كثيف شده ويترين مغازهاش من كه ديگر دلم نميخواست از اون مغازه خريد كنم اونجا رو ترك كردم تو راه برگشت فقط دلم پيش پسره بود كاش كاري از دستم ساخته بود براشون انجام ميدادم يعني مادرش اگر اون صحنه رو ميميد...
14 مرداد 1391

دومين ماه با تو بودن

سلام عمرم الان تو خوابيدي و من فرصت كردم بيام و خاطرات 2 ماهگيتو بنويسم                                                                 ديگه وقتي بيدار ميشي مثل قبل گريه نميكني آخه ياد گرفتي نق بزني      47 روزگيت برديمت ختنه ات كرديم خدايا مادر بودن چه سخته هم بايد ختنه ميشدي هم د...
5 مرداد 1391

ماه اول زندگي آرشان

ساعت 8و 44 دقيقه بود كه صداي گريه ات رو شنيدم اخه بهوش بودم و از بي حسي استفاده كرده بودم بگذريم كه چقدر وحشت كرده بودم از بيمارستان هيچي نگم بهتره چون اصلا يادم نيست فقط درد بود وبس ولي وقتي اخر شب موقع شير خوردن تو بغلم خوابت برد انگار دردام رو يادم رفت باورم نميشد تو كوچولوي مني                   روز دوم رفتيم خونه حالت خوب بود روز 5ام به اصرار بابا برديمت آزمايش زردي گفتند 11 با مراقبت خوب ميشه همون روز نافت افتاد و كلي ذوق كرديم روز دهم اولين حمومت رو با عمه رفتي خودمونيم خيلي از آب ميترسي روز 15ام وزنت از 3و 190 به 4و100 رسيد 2 سانت هم قد كشيدي...
26 خرداد 1391

هدیه خدا

سلام امروز من به جمع نی نی وبلاگیها اومدم امیدوارم تجربیات من تازه مامان شده براتون جالب و کارآمد باشه   آرشان کوچولوی من ٢٠ فروردین ٩١ در بیمارستان کسری توسط خانم دکتر فرانک راسخ چشم گشود  میخوام تمام مراحلی که تو این ٢ ماه گذرونده رو بنویسم منتظر باشید ...
19 خرداد 1391